محسن جاور کارگردان نمایش «بچههای خاکستری»
آموزش تئاتر کار افراد متخصص است
هرکسی بازی کرد و کارگردان شد حتما نمیتواند آموزش هم بدهد. آموزش دادن خودش دنیایی دارد که از گذراندن و تجربه کردن این مسیر بهدست نمیآید.
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر از یزد، محسن جاور 28 سال است در عرصه هنری در حال فعالیت میکند. کارگردانی نمایشهای: با شب دریا موج/شبانه/یک دختر یک سرباز/بیبی کوچیکه/قطعات گمشده/بچههای خاکستری و... دستیار کارگردان: جک جوک جوکر/سمفونی عربدهکشان بینشان/هاجرعاروسی داره/این خانه سیاه است/راه عشق/رام کردن زن سرکش و... بازی در نمایشهای: شهرآشوب/جک جوک جوکر/خروس زری پیرهن زری/دیوان تئاترال/راه عشق/خبر این است که اینجا خبری نیست که نیست/رام کردن زن سرکش وبازی در چند فیلم و سریال، مختصری از این دوران است و حدود ۲۰ سال است که مشغول به آموزش کودکان و نوجوانان و افراد علاقهمند به بازیگریاست به بهانه اجرای« نمایش بچههای خاکستری» با محسن جاور کارگردان این اثر به گفت وگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
لطفاً از مراحل انتخاب متن تا مرحله اجرای «بچههای خاکستری» برایمان بگویید؟
دغدغه من موضوع نمایش بچههای خاکستری بود، چون موضوع اجتماعی بکری دارد و در خصوص کودکان کار هست که کمتر به آن توجه شده بود. وقتی با دوستانی که درزمینهٔ آسیبهای اجتماعی در حال مطالعه و تحقیق هستند صحبت میکردم متوجه شدم که در یزد هم افرادی از این بچهها سوءاستفاده میکنند؛ و این موضوع بهشدت از کانون توجهات دورمانده است و همین امر مرا ترغیب کرد تا این متن خوب را از جناب آقای امید نیاز بگیرم و بچههای خاکستری را به روی صحنه بیاورم.
خلاصهای از متن این نمایش را بفرمایید؟
اردشیر بچههایی را به خدمت گرفته و از آنها سوءاستفاده میکنم، یک روز بچهها پولهای فروش روزانه را به نرگس میدهند که نرگس پولها را گم میکنم و...
این نمایش را بهصورت کارگاهی با بازیگرانی که در دورههای آموزشی شما شرکت کرده بودند روی صحنه بردید آیا هدفی که در ابتدا برای دورههای آموزشی و اجرای عموم داشتید محقق شده است؟
سنین بچههای کلاسهایی که برگزار کردم به این نمایش میخورد، ریسک کردم با آموزش کلی بازیگری چندنفری را انتخاب کردم که خانوادههای آنها همراهتر بودند. متن اثر را داشتم به بچهها ندادم موضوع را گفتم اتود میزدند، دیالوگ مینوشتند و کمکم موضوع کار را متوجه میشدند. متن را باز کامل به بازیگران ندادم چند صفحه چند صفحه دور خوانی و کمکم میزانسن میدادم. خیلی سخت هست الفبا را یاددادن به بچهها مخصوصاً بازیگری، ولی وقت گذاشتم. خانوادهها خیلی خوب همکاری کردند بیشتر از بچهها انرژی میگرفتم. شاید روزی ۶ الی ۷ ساعت کار میکردیم و کمکم نمایش شکل میگرفتم، با دلیل میزانها را میگفتم چرا و به چه دلیل این حرکت. چرا این میمیک. چراها و علتها را میگفتم، بچهها همراه میشدند دستشان را باز میگذاشتم تا راحت روی صحنه حرکت کنند، بچگی کنند. طبق متدهای گذشته هیچوقت سر چهارراه نرفتیم، فقط حرف زدیم و گفتم که چه چیز را میخواهم. بچهها سختی میکشیدند ولی متوجه هرحرکت و میمیک و بیانشان میشدند. در زمان برگزاری دورههای آموزشی خوب بود، ولی موقع اجرا همه پشتم را خالی کردند ادارات سازمانهایی که موضوع نمایش مربوط به آنها بود مثل بهزیستی و شهرداری همراهی نکردند و... خیلی اذیت شدیم. ولی من همیشه گفتهام خدا رادارم.
به نظر شما مبحث آموزش در یزد چگونه است؟
خواهشی دارم از دوستان آموزشگاهها و موسسهها، هرکسی بازی کرد و کارگردان شد حتماً نمیتواند آموزش هم بدهد. آموزش دادن خودش دنیایی دارد که از گذراندن و تجربه کردن این مسیر به دست نمیآید. ما در یزد کلاس فن بیان برگزار میکنیم، استاد خودش مشکلات تلفظی (نوک زبانی، لکنت، تهلهجه یزدی و...) دارد. هرکسی صدای خوبی دارد، در یزد میشود استاد فن بیان. به هرکسی هم که صدای خوبی دارد میگویند تو عالی هستی و زود کلیپ بساز تا حمایتت کنیم، خوب معلوم است این بنده خدا دیگر به سراغ آموزش نمیرود بعد هم مینویسد ممنونم از استادم فلانی...و میشود هنرمند. مجری. بازیگر...و اینجور هست که تعداد هنرمندان ما در یزد از جمعیت کل یزد بیشتر شده. همین بنده خدا ۳ جلسه کلاس آموزشی در ناکجاآباد میرود و بعد از ۳ جلسه دوره برگزار میکنم و هنرجو میگیرد و آموزش میدهد. موضوع جالبتر اینکه هنرجویی برای استادش وام جور میکنم و بعدش تبلیغات برای همین فرد شروع میشود و کلاسهای فن بیانش کلید میخورد! بگذریم. حال آموزش در یزد اصلاً خوب نیست. خروجی کلاسها و آموزشها کجاست؟ میگویم چرا ترم ۱ فلان مبحث را در کلاسهایت مطرح نمیکنی؟
میگوید بچهها دوست دارند آهنگ بگذاریم حرکت بزنند، آهنگ بگذاریم گریه کنند و اتود حسی بزنند و...همین است که بازیها میشود مصنوعی و بازیگران فقط ادا و...
در مقطع کنونی دورههای آموزشی بسیاری در یزد در حال برگزاری است، چه پیشنهادی به هنرجویانی که مراحل را پشت سرگذاشتهاند دارید؟ و به نظر شما آیا فضایی برای بروز استعدادهای آنها محیا میشود؟
برای بروز استعداد من تا جایی که وظیفه داشتم، بچهها را همراهی کردم و به این مرحله رساندم و ازاینجا به بعد مهم اول خود بچهها هستند که راه را درست پیش بروند و به هرکسی اعتماد نکنند و دوم خانواده این عزیزان هستند که بهترین تصمیم را در خصوص پیشرفت فرزندانشان بگیرند. به نظر من، خانوادهها باید همراهی کنند تا بچهها ازنظر آموزش کامل شوند و پیشنهاد هرکسی را قبول نکنند تا بچه دچار چندگانگی نشود. ولی مسئولین از همین کار استقبال نکردند، حتی مسئولینی که با موضوع این کار سروکار دارند هم نیامدند و دغدغه این عزیزان نبود! من شرایط را برای بچهها مهیا کردهام و استعداد هم دارند فقط باید قدر خودشان را بدانند.
در پایان اگر حرفی باقیمانده بفرمائید؟
کار با بچهها سخت است مخصوصاً شروع آموزش که بخواهید به یک کار پایانی هم ختم شود. آن هم با موضوع آسیبهای اجتماعی که به نظرم باید دغدغه همه باشد. و نیاز به حمایت داریم. با مشقت در این شرایط سخت اقتصادی اسپانسر حاضر به حمایت میشود بعد شهردار دستور بدهد دیگر آرم هیچ اسپانسری نباید در بنرهای سطح شهر چاپ شود چه اتفاقی برای یک گروه تئاتری میافتد؟ برای نصب بنرهای سطح شهر یک ماه توافق کردیم اما فقط 24 ساعت نصب بود و دیگر بنری ندیدیم . سالنهای اجرا بدون امکانات است، مدیران استان به دعوتنامه ما بیتوجه بودند! همچنین شورای شهر!
در پایات ممنونم از همه انسانهایی که در این امر به من کمک کردند.